۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

بده در راه خدا



ما فقط می‌گیم. بی‌اون‌که توجه کنیم به ادای جمله
یا قصد از گفتن واژگانی که از پی هم ردیف می‌کنیم
ما همین‌طور غلط غلوط آرزو هم می‌کنیم
و بدتر از همه عبادات و نحوة زندگی‌مونه
نه ببخشید، خودم رو می‌گم ، اشتباهی جمع بستم و گفتیم ما
وقتی دعا می‌کنم می‌فهمم پشت پلک بسته‌ام مردمک چرخیده و به بالا نظر داره
به بالای در حیطة آسمون و بیرون از خود
وقتی تقاضا می‌کنم، به آینده نظر دارم و همه چیز را در آینده می‌خوام
فلان چیز رو بهم بده
فلان گره را برام باز کن
خدایا فلانی را برام ..........
صبر اومد
چند لحظه صبر می‌کنم بعد باقیش رو می‌نویسم

امشب حسابی آسمون بارید و غرق نعمت شدیم
ولی من هیچ حسی جز نگرانی برای گل‌هام نداشتم
نعمت امری مربوط به آینده است و گل‌ها موجوداتی حقیقی و در اینک حضور داشتن که باید براشون فکری می‌کردم
این یعنی حقیقت
سر نماز مغرب این و کشف کردم
با این‌که نمازم درونی انجام و صرفا به قصد ارتباط با مرکز هست، اما باز امشب مچ خودم رو گرفتم
که حواسم توی آسموناس
خب این‌طوری می‌شه که فرهاد می‌گیره ولی شما نمی‌گیری
چون او را در قلبم به خاطر می‌آرم
و با شما در عرش گفتگو می‌کنم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...