تازه فهمیدم امروز پنجشنبهاست
و انسان موجودی شرطی شده است و حرفهای ترینش میخوای من
یهو از حس کار و بار و زندگی رفتم
دلم خواست مثل همه یه برنامه برای امشب و امروزم داشته باشم
حالا نه مثل همه.
مثل آدم حسابیای کس وکار دار.
بدبختی، ما نه از خونواده شانس داشتیم نه از عشق که حداقل دلمون رو به این نشد
به اون خوش کنیم
نشنیدی ؟ لب دریا برم خشک میشه؟
این ها که بوی نق و نوق نداشت؟ دیگه جرات نمیکنم ناله کش دار بکنم.
با اجازه بزرگترها و کوچکترها و جمیع همسایهها، حوصلة من سر رفته و دیگه از این لحظه کارم هم نمیآد
از قدیم گفتن ناز کش داری ناز کن
نداری
دست و پا دراز کن
ما که همینطوری دراز خدایی هستیم
از این دراز تر نمیشه . از نردبوم دزدا بالا میزنه. بریم تیوی ببینیم و به خودمون بگیم
به به من چه موجود خوشبختیام. تا الان کار کردم مثل، خر و از این بابت راضیام باقیش هم هرچی نداریم گور بابای درک
یعنی چارهای ندارم
خداوند خودش این شب جمعه را بخیر بگذرونه. من که به یمن آزادی حتا مردهها در شبجمعه، نزده میرقصم
وای به شب جمعهای که فول مون هم باشه
دیشب تا چهار صبح نذاشت بخوابم
امشبمونم حواله میکنیم به خداوند عاشقا
و انسان موجودی شرطی شده است و حرفهای ترینش میخوای من
یهو از حس کار و بار و زندگی رفتم
دلم خواست مثل همه یه برنامه برای امشب و امروزم داشته باشم
حالا نه مثل همه.
مثل آدم حسابیای کس وکار دار.
بدبختی، ما نه از خونواده شانس داشتیم نه از عشق که حداقل دلمون رو به این نشد
به اون خوش کنیم
نشنیدی ؟ لب دریا برم خشک میشه؟
این ها که بوی نق و نوق نداشت؟ دیگه جرات نمیکنم ناله کش دار بکنم.
با اجازه بزرگترها و کوچکترها و جمیع همسایهها، حوصلة من سر رفته و دیگه از این لحظه کارم هم نمیآد
از قدیم گفتن ناز کش داری ناز کن
نداری
دست و پا دراز کن
ما که همینطوری دراز خدایی هستیم
از این دراز تر نمیشه . از نردبوم دزدا بالا میزنه. بریم تیوی ببینیم و به خودمون بگیم
به به من چه موجود خوشبختیام. تا الان کار کردم مثل، خر و از این بابت راضیام باقیش هم هرچی نداریم گور بابای درک
یعنی چارهای ندارم
خداوند خودش این شب جمعه را بخیر بگذرونه. من که به یمن آزادی حتا مردهها در شبجمعه، نزده میرقصم
وای به شب جمعهای که فول مون هم باشه
دیشب تا چهار صبح نذاشت بخوابم
امشبمونم حواله میکنیم به خداوند عاشقا
انگاری این وضعیت مرز و سرزمین نمی شناسه. امشب به سر من هم بی خوابی زده. رفتم یه سری آهنگ های نوستایژیک گوش کردم و دوباره رسیدم به آهنگ سر اومد زمستون و داغ جونهای پرپر تو دلم زنده شد.خوشبحال اونهایی که تو دلهاشون یه جنگل ستاره دارند. اینجا وقتی بارون میزنه حلزونهای کوچیک و بزرگ میریزن بیرون و واسه خودشون دو پیاده رو ها جولون میدن. غافل از اینکه هنوز عرض پیاده رو روطی نکرده زیرپای رهگذر ها و چرخ دوچرخه سوارها له میشن. اینروزا من هم احساس حلزون ها رو دارم.
پاسخحذفراستی یه نگاهی به مقاله های این دوست بسیار دان من بیانداز شاید طرفه ای بستی و بقولی زلفی گره زدی بانوشته های این پیر دیر.
پاسخحذفhttp://www.ali-tahmasebi.com