۱۳۸۵ مهر ۱۳, پنجشنبه

برزخ



تا حالا تو برزخ انتظار و تردیدها گیر کردی ؟
من الان از اون‌جا دارم با تو حرف می‌زنم . حالیه که نه می‌دونی کجایی و نه از چه‌کار داشتنت خبر داری
این از تاریکی درد بدتره . بادرد تکلیف روشن‌تره
مثل کافر تا منافق . منافق دو روست و بر کافر یک رنگ درود . اما بینابین سپیده و شب ؛‌ حالت برزخیه تو ، نه خوشحالی ، نه غمگین
اما از این دو تا بدتر ، انتظاره
حتی نمی‌دونی باید منتظره چی باشی ؟
اما دل‌تو‌دلم نیست کاش می‌دونستم منتظر چی هستم ؟ نه می‌دونم خوبه نه بد
وقتی می‌فهمم چیزی داره اتفاق می‌افته و پریشونم ، هیچ خوب نیست
خواهشا هر اتفاقی قراره بیفته زودتر منو از این اتاق سزارین دربیاره
آره باید پذیرای چیزهایی شد که مقدره و ما تغییری درش نمی‌تونیم ایجاد کنیم . ماتم نگیریم انتظار بیاموزیم

۲ نظر:

  1. به نظرم اگر جسارت نباشه بانو دچار افسردگي برزخي شده اند كه از افريقا وارد شده و بيماري مهلكي هست . اگر در فكر درمان نباشه ممكن است كار دست خودش و ما بدهد .تكبر ترسناك ترين عامل تنهايي است . تا ديشب بشكن ميزدي مجوز گرفتم . امشب نا شكري و مي نالي . بد نيست فكر كني تو در اين بيست و چهار ساعت براي كي چه كردي ؟

    پاسخحذف
  2. va be ebarate digar saboor bashim!

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...